• عقل از کف داده و دل در دست گرفته اند و از بزرگی این دل بهره برده و در پی کشف دور دستهای فیزیک و متافیزیک هستند. از غیب می گویند، فلسفه خلقت انسان در روز ازل می دانند و از سرانجام تاریخ می نویسند


    ادامه مطلب...



  • ظاهرا هر که در این طریق پیشتر رفته سولاتش نیز پیشتر رفته و بر ابهاماتش افزون گشته. می روی تا بدانی و با هر گام بیشتر دانی که نادانی.


    ادامه مطلب...



  • گاهی قصد گفتن حرفی نداری و خود سر ریز می شود! گاهی به حرف می آورند ترا! گاهی اگر پاسخ نگویی گمان می کنند که لالی! گاهی سخن می گویی به امید شنیدن حتی یک کلمه از آنکه ...


    ادامه مطلب...



  • گاهی حرفی زده می شود که قصد گفتن نداشته ای! گاهی به اشتباه متنی منتشر می شود که قصد انتشار نداشته ای! بعدا باید بر آن عکسی افزود و خلاصه ای.


    ادامه مطلب...



  • بسیار نوشتم، بسیار خواندم، بسیار ملاقات بزرگواران بسیار مرا بسیار تغییر داد. خلوت اتاق من جای اندیشیدن بود و شنیدن بیش از نوشتن. اکنون احساس می‌کنم که بسیار بسیار شده است مرا سماع در بازار و فریاد بر مناره!


    ادامه مطلب...

کیش

ای دوست خوانده خود را در کیش دشـمنانی
با دوســــتان چنینی! با دشـــــمنان چنانی؟!

گفتی رســـیده گاهِ رفتن ز خـــــــــــــانه دل
در را نرفـــــــــته بیرون، از پنجـــــــــره عیانی

منزل گزیــده ام من اندر جهیم عشـــــــــقت
دل دارمت گلســــــــــتان چون ساکن جنانی

زاندم که از لب خود جان دادی ام به مستی
هر دم در انتـــظارم تا جان ز من ســــــتانی

تا جان به لب رســـــــــــیدم از باده وجـودت
ساغر ز لب گرفتی از پیــــــــش من رمـانی

بر جان خســـــته من نیمه شبان چو گرگی
چون جان من ســـــــتاندی آنگه مرا شبانی

از مغز استخوان است درد سخن که دیدی
درمــــــانده ام به دردی درمـــــان آن ندانی

از بس مرا نـدیـدی شــک در وجــــود کردم
کشــــــــــــتن مرا توانی، منکر نمی توانی

من غرق چشــم مستت شعری ترا سرایم
آنگه به شوخ چشمی وزن و عروض خوانی!

1398/05/01

تعداد بازدید:4284
نظرات شما

مسئولیت نظرات ارائه شده در این صفحه با شخص نویسنده آن است و اینجانب فقط مسئول پاسخ های خود هستم.